ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بنام خدا
مقدمه
حسن نجاری – درآمدی بر اسکان زایران در دهه کرامت ,کمپ زایر فدائیان اسلام – مشهد مقدس
پیشینه حدمت
خدمت به زائر و زایرین ائمه اطهار علیه السلام ارزوی هر شیعه و دوستدار اهل البیت (ع) می باشد . از حدود سال 1375 افتخار خدمتگزاری به زایران بار گاه ملکوتی حضرت علی بن موسی (ع) نصیب من شد . سالها خدمت به زائران در حرم مطهر امام رضا ؛علاوه بر اینکه روح خودم را در ساعات خدمتی سرشار از عشق و محبت اهل البیت می کردم و از حضور در این بارگاه بسیار خرسند بودم ولی موضوعی مرا آزار می داد.
زایران زیادی را می دیدم که از اقشار محروم و مستضعف جامعه هستند و به عشق زیارت آقایشان به مشهد آمده اند ولی جا ومکانی نداشتند و با دیدن چهره و وضعیت این عزیزان به عمق رنج و مشقتی که متحمل می شدند , پی می بردم و با تمام وجود خاطرات زمانی که من خودم مثل همین عزیزان در دوران کودکی و یا نوجوانی از شهرستان با پدر و یا مادر خدا بیامرزم به مشهد برای زیارت سفر می کردم ؛در ذهنم تداعی می شد . وضعیت اقتصادی خوبی نداشتیم ؛ازروستا بعد از انجام کارهای سخت روستایی اماده می شدیم برای امدن به مشهد , ساک وسایل را می بستیم کنار جاده با ماشینهای عبوری یا مشین خط (اتوبوس خط) راهی شهرستان می شدیم ,از انجا با وسایل و کیف و ساکها به دست خودمان را به ترمینال می رساندیم ؛بعد از ساعتها معطلی سوار اتوبوس شده و بعد از ساعتها به مشهد رسیده و باز چون جا و مکانی نداشتیم مستقیم از ترمینال با خط واحد شلوغ همراه وسایل خودمان را به حرم رسانده و و قصد زیارت می کردیم که دفتر امانات از گرفتن وسایل همراه خودداری می کرد و چند ساعتی را سرگردان دنبال جایی که چند ساعتی وسایل را تحویل شخص یا مکان مطمئنی بدهیم که بتوانیم زیارت برویم ؛ از صبح زود که از شهرستان زدیم بیرون نه صبحانه ای نه میان وعده ای نه چایی و نه نهاری و نه استراحتگاهی ؛ با جسمی خسته وکوفته همراه با سردرد (ما شهرستانی ها اگر به موقع چایی نخوریم سردرد می شویم ) و معده هم که خالی دچار ضعف وبیحالی و بیقراری وارد حرم مطهر می شدیم و بعد از زیارت در گوشه ای نشسته می خواستیم استراحت کنیم که خادمان حرم مانع می شدند , در همین هنگام از جلو مهمانسرای حضرت هم که رد می شدیم ؛ با حسرتی تمام فقط نگاه می کردیم . در هر صورت شب که می شد مسافر خانه شخصی درجه 7 می گرفتیم و چند روزی را اتراق نموده و به زیارت می پرداختیم .